کلید این ماجرا در سال 88 زده شد، با سفری که من به خارج کشور داشتم. یک سفر کاملا از قبل مشخص، با مرخصی رسمی سازمانی . تمام همکاران و مدیران سازمان از موضوع خبر داشتند و می دانستند من به سفر می روم و هیچ چیز عجیبی نبود ،اما من هنوز پایم به خارج نرسیده بود که موضوع خروج من از کشور مثل بمب ترکید به عنوان این که فلانی به خارج فرار کرده است بی آن که بپرسند دلیل من برای فرار از کشور چه می تواند باشد؟
به گزارش حلقه شهید علیرضا شبانی، مرتضی حیدری مجری صدا وسیما که چندی قبل شایعه خروج وی از کشور و پناهندگی به آمریکا بر سر زبان ها پیچیده بود، درباره چگونگی شکل گیری این شایعه و ریشه یابی آن توضیحاتی داد .
متن این گفت وگو را می خوانید:
شایعه خروج شما از کشور چندی قبل مطرح شده بود،اساس این شایعه چه بود و چرا در جامعه رواج پیدا کرد ؟ چگونه می توان با این قبیل شایعه پردازی ها مقابله کرد؟
واقعیت این ماجرا این است که من احساس می کنم رسانه های ما، چه سایت ها ،چه خبرگزاری ها و چه روزنامه ها گاهی با انگیزه های متفاوت مانند جذب مخاطب و یا رقابت با یکدیگر و بعضی دیگر با دشمنی، مطالبی منتشر می کنند که از اساس با حقیقت فاصله دارد.
اتفاقی که به آن اشاره کردید به این صورت شروع شد که یک سایت ظاهرا، بر اساس مطالب افواهی یک خبری را منتشر می کند و بعد بقیه هم به استناد همان منبع آن خبر بی پایه را نقل قول می کنند. اول خبر نام منبع جدید را می زنند و بعد عین خبر منبع قبلی را چاپ می کنند.
اولا طبق قانون مطبوعات اعتبار منبع به آن خبرگزاری و به آن سایت و رسانه است، صرف این که یک سایتی مطلبی را روی صفحه می گذارد این نمی تواند مستمسک این باشد که ما از خودمان رفع مسئولیت کنیم و خبر را صحیح تصور کنیم. این گونه روشها خیلی در فضای رسانه ای و مطبوعاتی ما زیاد شده است. وقتی چنین اتفاقاتی می افتد شما یا باید سکوت کنید که حمل بر صحت می شود یا باید تکذیب کنید که تکذیب کردن شما را داخل یک لوپ می اندازد که انتهای آن ناکجاآباد است، یعنی هر دو حالت شرایط خیلی سخت است. یعنی سکوت خیلی سخت است و تکذیب خبر هم همین طور.
سکوت که می کنیم حمل بر صحت می شود، تکذیب که می کنیم مفهوم آن این می شود که خیلی خوب، حالا که یک حرف جدیدی زده شد دوباره روی آن حرف ، حرف دیگری زده می شود و همین طور کنفرانسی ادامه پیدا می کند. ضمن این که وقتی شما چیزی را تکذیب می کنید کسانی که تکذیب را می بینند و اصل خبر را ندیده اند ، دوباره مراجعه می کنند تا ببینند اصل خبر چه بوده است.
نکته دیگر این که نمی دانم چرا اصولا ذهن جامعه، به پذیرش خبرهای منفی بیشتر علاقه مند است ،یعنی اگر شما از صبح تا شب اعلام کنید کسی فلان کار بزرگ را انجام داده یا اینجا فداکاری کرده، دیروز کلیه اش را اهدا کرده، امروز خون اهدا کرده، آنجا رفته زلزله زده ها را از زیر آوار بیرون آورده کسی آن قدر برایش مهم نیست که بگوییم "حیدری خیابان ورود ممنوع رفت".
گاهی ممکن است بعضی بگویند که این ورود ممنوع کوچک ترین خلافش بوده و مثلا این شش تا کار خلاف را هم انجام داده است! متاسفانه فضای جامعه ما هم این شرایط را خیلی می طلبد.
برای مقابله با این نوع روش ها و یا واکسینه کردن جامعه در مقابل شایعات چه باید کرد؟
بایدیک مقداری این فضا را بشکنیم. یعنی به نظر من اگر رسانه ها به سمت کار حرفه ای بروند بهتر می توان با این فضا مقابله کرد . از راه حرفه ای گری هم بهتر می توان نان در آورد و هم مخاطب را جذب کرد، تا این که بخواهیم از راه های غیر حرفه ای و تهمت و افترا و توهین کار کنیم.
ما می گوییم غیبت مذموم است و بالاتر از غیبت گناهی نیست، غیبت مثل خوردن گوشت برادر مرده آدم است. تهمت که مذموم تر از غیبت است چون در غیبت یک چیزی هست که باید نقل کنید اما در تهمت اصلا چیزی وجود ندارد اما آن موضوع را به فردی نسبت می دهند، پس گناهش سنگین تر است. فردی موضوعی را می سازد و اشاعه می دهد بعد هم یک عده که در بعضی رسانه ها، متاسفانه شبنامه نویسند و خبرنگار حرفه ای نیستند آن را در جامعه پراکنده می کنند.
خداوند می فرماید: " از راه درست برو و صادق باش، سعادتمند باش" نمیدانم چرا ما می خواهیم گاهی از راه کج برویم، دروغ بگوییم، غیبت کنیم و بعد هم سعادتمند شویم. اینها با هم اصلا قابل جمع نیستند.
در مورد شایعه ای که در مورد خود شما ساخته شد ،ماجرا چگونه آغاز و بعد بزرگ شد؟
کلید این ماجرا در سال 88 زده شد، با سفری که من به خارج کشور داشتم. یک سفر کاملا از قبل مشخص، با مرخصی رسمی سازمانی . تمام همکاران و مدیران سازمان از موضوع خبر داشتند و می دانستند من به سفر می روم و هیچ چیز عجیبی نبود ،اما من هنوز پایم به خارج نرسیده بود که موضوع خروج من از کشور مثل بمب ترکید به عنوان این که فلانی به خارج فرار کرده است بی آن که بپرسند دلیل من برای فرار از کشور چه می تواند باشد؟ به کجا؟ برای چه؟ من کجای دنیا می خواهم بروم که به اندازه ایران آرامش و راحتی و یا موقعیت و امکانات داشته باشم. اصلا من در بین 400 میلیون نفر آمریکایی دیده نمیشوم. چه قابلیتی برای آن جامعه دارم ؟ در ایران من برای خودم موقعیت دارم، شخصیت دارم، کار خوب، درآمد کافی و زندگی خوب دارم. اساسا اگر کسی مختصر عقلی برای من قائل باشد می تواند بفهمد که هیچ دلیلی برای فرار یا پناهنده شدن من به آمریکا نمی تواند وجود داشته باشد.
نکته ی بعدی این که بعد از بروز شایعه، مصاحبه کردم و گفتم آقا من مرخصی بودم و دارم برمی گردم به ایران، قبل از آن هم من خیلی سفر خارجی رفته بودم منتها هیچ کدام مثل آن سفر خاص صدا نکرده بود. نمی دانم چرا این سفر خاص چنین سر و صدایی کرد! من در دانشگاه بوردو در فرانسه مقطع دکترا مشغول تحصیل بودم از سه چهار سال قبل به آن جا مرتبا رفت و آمد می کردم، آخرین بارهم پارسال رفتم و از تز دکترای خود دفاع کردم. یک ماه هم آن جا بودم، بعد به ایران برگشتم و چند سفر دیگر خارجی هم رفتم و برگشتم.
ظاهرا شایعات راجع به شما تمامی ندارد؟
متاسفانه بله! الان هم مد شده هر کسی در این مملکت اختلاس می کند می گویند فلانی هم شریکش بوده! الان منتظرم ببینم نفر بعدی اختلاس چه کسی هست که من شریکش باشم! آقای امیر منصور آریا، اختلاس می کند من شریکشم! این خیلی عجیب است اگر من سوپرمن هم باشم وبه جای 24 ساعت 72 ساعت هم وقت داشته باشم علی القاعده نباید به این همه فعالیت برسم یعنی هر جا اختلاس می شود می گویند من شریکم نه، همه این شایعات از اساس دروغ است.
ظاهرا شایعه احضار شما هم به دادگاه درست نبوده؟
تا این لحظه که در خدمت شما هستم نه به دادستانی ای نه به هیچ ارگان دیگری و تحت هیچ عنوان، نه مطلع نه متهم و نه چیز دیگری، احضار نشده ام. سازمان صدا و سیما اتفاقا به این مسائل به شدت حساس است و از طرف حراست، بازرسی، مدیران سازمان هم تا به حال نه در حد یک تلفن و نه حتی در حد یک ابلاغیه و احضاریه، مورد سوال قرار نگرفتم.
زندگی و کار کاملا شفاف و مشخصی دارم، و این شایعات که مقدار زیادی ملک و املاک دارم، کارخانه دارم، سهام دار چند تا بانک هستم کاملابی اساس و بی ربط است ولی حالا چرا این فضاها ایجاد می شود نمی دانم شاید یکی از آسیب های شهرت همین باشد. اصولا شهرت با خودش آسیب به همراه دارد شاید هم کسانی که در برنامه های تلویزیونی هدف انتقادهای ما قرار می گیرند، دشمنی کنند.
سه شنبه 91 آبان 16 , ساعت 5:32 عصر
نوشته شده توسط محمدرضابراتی | نظرات دیگران [ نظر]